کجایند مردان بی ادعا؟

بسم رب  الشهداء

 

ما سینه زدیم بی صدا باریدند

از هرچه که دم زدیم آنها دیدند

مـامدّعیـــــــان صف اوّل بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیـدند

 

 

در طول تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی همیشه رادمردانی بوده اند

که چون ستارگانی درخشان فرا راه دیگران و همچون شمعی سوزان و

روشنی بخش محفل انس یاران و اصحاب انقلاب بوده اند .

آنان به مصداق آیه شریفه «والسابقون السابقون» در تمامی عرصه ها

و صحنه های امتحان و تمامی میادین فداکاری و ایثار حضوری چشمگیر

داشته و گوی سبقت را در اخلاص، شجاعت، ایثار از دیگر همرزمان ربوده و

میادین عزت و شرف را در نوردیده و هزار قله عشق را فتح نموده بودند.

آنان به اوج سعادت دست یافتند و اکنون ما مانده ایم و راهی دراز و وظیفه ای سنگین!

 

 

 

 

  • شهید و شهادت در کلام امام و رهبری

ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدان مان فاصله طولانی را باید بپیماییم

و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم.

مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است.

خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.

و خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛

و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.

و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان

و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.

 

خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند!

 

خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند!

 

خوشا به حال آن هایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!

 

  • عاشورا و فرهنگ شهادت

از الفبای برجسته نهضت عاشورا و از روحیات والای حسین بن علی علیهما السلام

و یارانش، عنصر «شهادت طلبی» بود.

یعنی مرگ در راه خدا را «اِحدی الحسنیین» دانستن و دریچه ای برای

وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن.

و از این رو شیفتگی و بی صبری برای درک فضیلت شهادت.

امام حسین (ع) در خطبه «خُط المَوتُ …» به آن تصریح می کند :

و با جمله «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ فَلْیرْحَل مَعنا» یاران شهادت طلب را هم بر می گزیند

و به مسلخ عشق، کربلا می برد.

اینگونه به استقبال مرگ رفتن، چون مبتنی بر درک والاتری از فلسفه حیات است،

با خودکشی متفاوت است.

خودکشی و خود را به هلاکت افکندن، شرعا حرام و عقلا ناپسند است.

اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهای متعالی، مشروع و معقول است.

حتی اگر انسان بداند در یک حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید، مرگ او خودکشی نیست.

چون گاهی تکلیف ایجاب می کند که جان رافدای دین کند، چون دین، گرامیتر از انسان ا

بیاعاشقــــی را رعـایت کنیم             زیـاران عاشـــــــق حکایت کنیــم

ازآنهاکه خونین سـفرکرده اند             سفر بر مــدارخــطـــر کرده انــد

ازآنان که خوشیـــد فـریادشان             دمیـــــــدازگلوی  ســـحرزادشان

از آنـان که پیمــانه لا زدنــــد             دل عاشــــــقی را  به دریـــا زدند

حکایت کنیم ازتباری شگفت              که کوبیددرهم حصاری شگفت

  •   شهدای گلگون کفن شهرخِـرامِـه ومحــــلــه شهــید ابـــــاد

 

 

 Image result for ‫شهدای شهرستان خرامه‬‎

 

شهــــــــــــــــــــــــدای

شهـــــــــــــــــــر

خـــــــــــــــرامـــــــــــه

بشير قنبري2
عيدي محمد كشاورز

  شهــــــــــــــــــــــــدای

مـحــــــــلـــــــــــــــــــــــه

  شهــــــــــــیـــدآبـــاد

سليمان زارع

 

 

 

 

شهدای عزیز روستای کوه خیاره

 

هوشنگ قرباني

    

  • شهدای جان برکف روستای معز آباد گورگیر

 

 

 

  •   شهدای گرانقدر روستای معزآباد چابری

 

 

 

 

 

شهید: بشیر قنبری

نام پدر: قربانعلی

عضویت: پاسدار وظیفه

تاریخ و محل تولد: 1344- خرامه

تاریخ و محل شهادت: 14/12/1364 – اروندرود- خور عبدالله

آرامگاه: جاویدالاثر

شهيد بشير قنبري در خانواده اي مذهبي متولد شد.

در كودكي به اتفاق خانواده به شيراز رفت و تحصيلات ابتدايي خود را در شيراز آغاز كرد.

مقطع ابتدايي را هم بلافاصله با موفقيت پشت سرگذاشت.

شهيد قنبري پيوسته قبل و بعد از انقلاب در راهپيمايي ها و تظاهرات ها شركت مي نمود.

ضمن تحصيل، اوقات فراغت خود را با پيوستن به تيم فوتبال برق شيراز مي گذراند.

با شروع جنگ تحميلي در سال سوم و چهارم دبيرستان به مدت هفت ماه به جبهه اعزام شد .

و پس از اخذ ديپلم به عنوان پاسدار وظيفه به ماهشهر اعزام گرديد و در تيپ كوثر به خدمت مشغول شد.

 پس از مدتي خدمت در يكي از ماموريت هاي شناسايي سكوي «البكر» در حالي كه به اتفاق پنج قايق ديگر رزمندگان اسلام از ماموريت باز مي گشتند توسط هواپيماهاي عراقي مورد اصابت موشك قرار گرفت و در دهانه خورعبدالله به فيض شهادت نايل آمد.

و به خیل جاویدالاثرهای هشت سال دفاع مقدس پیوست.

بشير فردي حقيقتا مومن، آرام، متواضع، خوش اخلاق و متبسم بود.

براي والدين احترام زیادي قايل بود و با آنها با نرمي برخورد مي كرد.

و در كارها به آنها كمك مي كرد. به صله رحم اهميت زيادي مي داد.

با اخلاق و رفتار نيكويش در شاد كردن كساني كه بواسطه مشكلات اندوهگين و پريشان بودند، تلاشمي كرد.

شهيد قنبري هر صبح و عصر به صورت مداوم قرآن را با صداي زيبا و دلنشين تلاوت مي نمود.

در جلسات سخنراني آيت الله شهيد دستغيب شركت فعالي داشت.

تابستانها به پدرش در كار بنايي كمك مي كرد و خود در اين حرفه تجربه لازم را بدست آورده بود.

به ورزش اهميت زيادي مي داد و دوستانش را به ورزش كردن تشويق مي كرد.

شهيد قنبري جبهه و جنگ و دفاع از سرزمين اسلامي را تكليف خود مي دانست و قبل از شهادتش يكبار بر اثر تركش مجروح شد.

و يكبار هم پايش سوخته بود. او عاشق شهادت بود و چه زيبا به آن دست يافت.

روحش شاد و یادش گرامي باد.

وصيت نامه گهربارش:

بسم رب الشهداء و الصديقين

با سلام به رهبر انقلاب، به فرمانده همرزم مهدي

به تمام شهدا از صدر اسلام تاكنون، به تماميخانواده هاي شهدا كه با صبرشان مشت بر دهان دشمن مي كوبند.

و با سلام به تمامي رزمندگان، جهادگران و تمامي كساني كه پشت جبهه ها با مال و منال و قلم خود عليه دشمن اصلي ما مي رزمند.

پدر و مادرم خواهر و برادرم! چه بسيار لحظاتي را كه با شما در كمال لذت گذراندم.

چه بسيار اوقاتي را در كمال(خوشي) با هم بوديم ولي چه كنم كه لذت با سربازان مهدي بودن حتي قابل قياس با لذت بودن با شما نيست.

چه بسيار ناراحتي هايي كه در جوار شما بودم و با هم بر آن مصائب صبر كرديم.

ولي قابل تحمل برايم نيست كه از ياران مهدي دور باشم و قدرت آن را ندارم كه صبور باشم در اين دوري.

والدين عزيزم! اميدوارم كه در اين راه محكم و پر صلابت و پايدار چونان سنگ خارا باشيد و در عبادت به حضرت علي(ع) اقتداكنيد.

مادرم! از تو مي خواهم كه مانند شير زن صدر اسلام كه وقتي سر فرزندش را از جبهه نبرد برايش آوردند.

سر را به طرف ميدان پرت كرد و گفت چيزي را كه در راه خدا داده ام، پس نمي گيرم.

همانند او باش و اگر جسدم به دست شما نرسيد هيچ ناراحت نشويد و صبوري پيشه كنيد كه(ان الله مع الصابرين) .

از شما خواهانم كه بسيار برايم آمرزش بخواهيد، شبهاي جمعه سنگر مرشد و مراد شيراز، دستغيب عزيز را ترك نكنيد.

و هر شب جمعه برايم طلب آمرزش و مغفرت كنيد. شكيبايي پيشه كنيد تا دشمن از اين هم كه هست ناراحت تر شود.

مادرم!  مادراني را براي خودت ملاك قرار ده كه تا به حال شش شهيد داده اند و خم به ابر و نياورده اند.

حضرت زينب(س) را مقتدا قرار بده كه غم پدر و مادر و برادران(حسنين)، پسران برادر و باقي مصائبي را كه در اسارت برايش پيش آمد به نحو احسن تحمل كرد…

و اين را بدانيد اگر خداوند اين سعادت را به من عطا كند شما نيز از اين سعادت بهره مند مي شويد.

برايم بسيار دعا كنيد، اميدوارم شهادت فرزند، ايمانتان را صد چندانقوي تر كند.

به مردان اين پيام را مي دهم كه مردان ما چون حضرت زين العابدين(ع) پس از شهادت پدر رعايت اسلام كنند و زنان ما چون حضرت

زينب(س).                                   

والسلام

بشير قنبري

دیدگاه‌ خود را بنویسید